کد مطلب:28524 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:119

عذرخواهی از امام












2271.الجمل- به نقل از هاشم بن مُساحِق قُرَشی-: پدرم برایم گفت كه چون جملیان در جنگ جملْ شكست خوردند، گروهی از قریشیان كه در میان آنها مروان بن حكم [ نیز] بود، اجتماع كردند و به یكدیگر گفتند: به خدا سوگند، ما به این مرد، ستم روا داشتیم (مقصودشان امیرمؤمنان بود) و بیعت او را بدون عذر شكستیم.به خدا كه امروز بر ما پیروز گشته است.ما پس از پیامبر خدا، از او بزرگوارتر در روش و مَنش و با گذشت تر ندیده ایم. برخیزید تا نزد او برویم و از كردار خود در حضور او پوزش طلبیم.

[ پدرم] گفت: به درِ خانه اش رفتیم.اجازه خواستیم. به ما اجازه داد.وقتی به حضورش رسیدیم، سخنگوی ما خواست سخن بگوید كه فرمود: «شما ساكت باشید تا من سخنی بگویم كه برای شما بسنده باشد. من هم بشری مانند شمایم. اگر حق گفتم، مرا تصدیق كنید و اگر باطل گفتم، آن را از من نپذیرید. شما را به خدا، آیا می دانید كه چون پیامبر خدا وفات یافت، پس از او من نزدیك ترین كس به وی و سزاوارترینِ مردم نسبت به خودشان بودم؟».

گفتیم: آری به خدا.

فرمود: «آن گاه شما از من كناره گرفتید و با ابو بكر، بیعت كردید.من دست نگه داشتم و دوست نداشتم وحدت مسلمانان را برهم زنم و اتّحاد و اجتماع آنان را پراكنده سازم.

سپس ابو بكر، پس از خود، حكومت را به عمر سپرد و من دست نگه داشتم و مردم را تحریك نكردم، با این كه می دانستم نزدیك ترین فرد به خدا و پیامبرش و جایگاه او هستم و صبر كردم تا عمر، كشته شد و مرا یكی از شش نفر [ شورای خود] قرار داد. باز هم دست نگه داشتم و دوست نداشتم بین مسلمانان، تفرقه ایجاد كنم.

آن گاه شما با عثمان بیعت كردید و سپس بر او خُرده گرفتید و او را كشتید، در حالی كه من در خانه ام نشسته بودم. پس به سراغ من آمدید و با من بیعت كردید، آن گونه كه با ابو بكر و عمر بیعت كرده بودید.شما را چه شد كه در بیعت با آن دو وفادار بودید و با من وفا نكردید؟ و چه چیزی شما را از شكستن بیعتِ آن دو باز داشت و به شكستن بیعت من وا داشت؟».

به وی گفتیم: ای امیرمؤمنان! مانند بنده صالح خدا یوسف باش، آن جا كه گفت: «لَا تَثْرِیبَ عَلَیْكُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّ حِمِینَ؛[1] امروز بر شما سرزنشی نیست. خدا شما را می آمرزد و او مهربان ترینِ مهربانان است».

آن گاه فرمود: «امروز، سرزنشی بر شما نیست كه در میان شما مردی است كه اگر با دستش با من بیعت كند با مقعدش آن را می شكند» و مقصودش مروان بن حكم بود.[2].









    1. یوسف، آیه 92.
    2. الجمل: 416، الأمالی، طوسی: 1109/506، شرح الأخبار: 333/392/1.